اگر جوان در مسجد نباشد، فقط چند صندلی خالی نمیماند؛ یک حلقه مهم از زنجیره مسجد گم میشود. مسجد فقط دیوار و سقف نیست، مسجد خانه دلهاست، جایی برای پیوند نسلها، برای دمیدن روح امید، اخلاق و معنویت.
اما جوان اگر نمیماند، مشکل از دیوارها نیست؛ مشکل از صداییست که یا شنیده نمیشود یا شنیده نمیخواهد شود. مسجد قرار نیست فقط جایی برای نشستنهای بیحاصل و شنیدنهای بیاثر باشد؛ قرار نیست تنها جایی باشد که در آن واژهها صف بکشند و مخاطب، ساکت و سر به زیر، نظارهگر عبور کلمات باشد.
جوان امروز با دنیایی در جیبش میآید؛ با پادکستهای جذاب، ویدئوهای الهامبخش، متنهای موجز و تصاویر پرشور. مسجد اگر بخواهد خانه بماند، باید پذیرایی بلد باشد؛ باید مهماننوازی بداند. و اولین گام در مهماننوازی، شناختن مهمان است. اگر قرار باشد جوان در مسجد همان منبرهای ساعتکُش دیروز را بشنود، چرا برگردد؟ چرا بماند؟
نبود جوانان یعنی کاهش نشاط، کمبود خلاقیت، فاصله گرفتن از تحولات اجتماعی، و در نهایت کمرنگ شدن حضور مسجد در قلب جامعه. مسجدی که میخواهد زنده بماند، باید زبان جوان را بفهمد، نیازش را بشناسد، و دلش را به دست بیاورد. تنها در این صورت است که دیوارهای مسجد به جای سنگ و گچ، از جنس دلها ساخته میشود.
مسجد باید برای جوانان جایی برای گفتگو باشد، نه فقط محل سخنرانی یکطرفه. باید جایی برای طرح پرسشها، دغدغهها و حتی تردیدهای آنان باشد؛ جایی که نوجوان و جوان احساس امنیت کند، نه قضاوت. باید جایی باشد که در کنار نماز، فرصت یادگیری مهارتهای زندگی، کار تیمی، خلاقیت و حتی ورزش فراهم شود.
مسجدِ پویا مسجدی است که درِ آن همیشه باز است: باز به روی ایدهها، باز به روی نقدها، و باز به روی تجربههای تازه. جوان امروز فقط شنونده نیست، او میخواهد مشارکت کند، میخواهد اثر بگذارد، میخواهد دیده و شنیده شود. اگر مسجد این فرصت را ندهد، بیشک جاهای دیگری این فرصت را خواهند داد.
بنابراین، برای ماندن جوانان در مسجد باید از خودمان بپرسیم: چه چیزی میتوانیم به آنها بدهیم که بیرون از اینجا کمتر پیدا میشود؟ و چه چیزی را باید تغییر بدهیم که دلهایشان به مسجد گره بخورد؟